مایکل کیتون در کمدی سیاه الخاندرو جی ایناریتو در مورد شهرت و خلاقیت می درخشد.
مرد
پرنده ای خیلی خیلی بلندپرواز است. فیلم پر از جریان های عاطفی است و
احساسات آسیب دیده بازیگران با تمام قدرت آزاد شده اند تا تاثیر دراماتیک،
تاریک و طنز خود را بر آن بگذارند. مرد پرنده ای از نظر ظاهر یکی از
زیباترین فیلم های سال است و تمام این زیبایی ها در خدمت داستانی قرار
گرفته که مفاهیمی چون شهرت و خلاقیت را کنکاش می کند. بازیگران فیلم نمونه
هستند و در راس آنها می توان به مایکل کیتون اشاره کرد. او نقش ستاره سابق
سری فیلم های ابرقهرمانی را دارد که در تلاش است دوباره به اوج شهرت و شکوه
سابق خود برسد، نقشی که به زندگی واقعی او هم بی شباهت نیست. او از پس
نقشی که کارگردان فیلم الحاندرو جی ایناریتو بر دوشش نهاده به خوبی برآمده
است.فیلم بسیار با اصالت است و لحن و کمدی سیاه آن بینندگان را به همراهی
با خود فرا می خواند و به خصوص مخاطبانی که در جستجوی فیلم های بدیع هستند
را به قلمرویی می برد که تاکنون در آن نبوده اند.
از
زمان فیلم عشق سگی که ۱۴ سال پیش باعث شهرت جهانی ایناریتو شد تاکنون فیلم
های او همواره پر از انرژی و چالش بوده اند. در اینجا او و فیلم بردار
زبردست، امانوئللوبتزکی زحمت بسیاری کشیده اند تا بتوانند همانند فیلم طناب
هیچکاک، فیلم را طوری بسازند که گویی تماما در یک برداشت گرفته شده است.
مرد پرنده ای که عنوان رمز گونۀ “مزیت غیرمنتظرۀجهالت” را هم یدک می کشد نه
تنها بر محوریت دنیای تئاتر ساخته شده است بلکه تقریبا تمام داستان آن
درون یا در نزدیکی تئاتر سنت جیمز در خیابان ۴۴ غربی می گذرد. در همین مکان
است که بازیگر افول کردۀ سینما، ریگنتامسون (کیتون) سعی دارد پیش نمایش
تئاتری را آغاز کند که گمان می برد شهرت سابق او(که از زمان نه گفتن به
بازی در مرد پرنده ای ۴ از کفش رفته) را باز خواهد گرداند.
البته
ریگن می داند که سرنوشت او این است که مرد پرنده ای باشد; او هنوز پوستری
از فیلم را روی دیوار اتاق رختکن خود دارد و صدای شخصیت مرد پرنده ای هر از
گاهی با او سخن می گوید. اما اکنون او هر چه داشته از جمله پول خودرا بر
سر نمایشی اقتباسی از داستان کوتاه ریموندکاروِر گذاشته است. نام نمایش
“وقتی از عشق می گوییم از چه می گوییم” است که خود او اقتباس کرده و آن را
کارگردانی می کند. از جمله همبازیان او می توان به لزلی (نیامیواتس) که
همانند ریگن اولین حضور خود در تئاتر را تجربه می کندو لورا
(آندریارایزبورو) که به ریگن علاقمند است، اشاره کرد.وقتی دیگر بازیگر مرد
نمایش در کمال تعجب از کار افتاده می شود، دوست پسرلزلی، مایکشینر (ادوارد
نوتون) که در سینما برای خود نام و نشانی دارد سریعا داوطلب می شود که در
نمایش بازی کند. این بازیگر جدید از لحاظ فروش می تواند برای نمایش مفید
باشد اما از نظر همکاری چهار نفره زیاد به نفع گروه کار نمی کند و در واقع
یک آدم بدذات و عوضی است. او در اولین جلسه تمرینی تمام دیالوگ های خود را
حفظ کرده و خواهان بازنویسی قسمت هایی از داستان می شود. او اولین پیش
نمایش عمومی را هم با خوردن مشروب واقعی به جای آب روی صحنه خراب می کند.
ریگن
ضربه های دیگری را هم از دخترش که به تازگی از بازپروری بازگشته دریافت می
کند زیرا با تصمیم اشتباهی که گرفته او را به سمت دستیار شخصی خود منصوب
کرده است. سم دایما در مورد عقب افتاده بودن ریگن نسبت به مقتضیات زمان
همچون مقاومت او در مقابل توییتر بر سر او تشر می زند. خبر بد دیگر، حامله
بودن لورا است و به تمام اینها نگرانی های او بابت خرابکاری های احتمالی
مایک در پیش نمایش دوم را هم بیافزایید.فیلم پر از لحظه های شرم آور، روابط
مخفی، شوخی های تئاتری، دعوا و جر و بحث است.ایناریتو فیلم نامه را با
همکاری نیکلاسجیاکوبون (همکار او در نویسندگی فیلم بیوتیفول)، الکساندر
دینِلاریس و آرماندو بو نوشته است. او لحظات تاریک و خنده دار زیادی را در
فیلم گنجانده اما بدون شک در این فیلم هدفی فراتر از اینها دارد.
تقلای
ریگن برای بازیابی شهرت و القای حس موفقیت به خود، دایما توسط سم و مایک
که قصد تحریک او را دارند زیر سوال می رود. فراتر از این سوژۀ محوری، فیلم
به مسایل درونی چون عدم خود باوری و خلاقیت، تفاوت بداهه کاری و برنامه
ریزی، آنچه فردی به واسطه شهرت و قدرت انجام می دهد نیز نگاهی می اندازد.
یکی دیگر از نکاتی که مرد پرنده ای به آن اشاره دارد تمایز یک برنامه تمرین
شده مثل نمایش تئاتر و حرکتی ناگهانی و پیش بینی نشده چون دویدن ریگن با
لباس زیر در نیویورک و تاثیر آن روی ذهن مخاطبان است.داستان فیلم که درام
(ساز) زیبای آنتونیو سانچز آن را همراهی می کند در بازه زمانی چند روزه
اتفاق می افتد و برداشت ها تماما به هم وصل هستند و در آن بریدگی مشخصی به
چشم نمی خورد. گویی برداشت ۱۳ دقیقه ای بدون وقفه ابتدای فیلم “جاذبه” در
تمام مرد پرنده ای ادامه پیدا کرده است. جای تعجب هم ندارد که فیلم بردار
هر دو اثر لوبتزکی بی همتا باشد هر چند تاثیر این نوع فیلم برداری در اینجا
متفاوت از جاذبه است. فیلم برداری اثر اگرچه نرم و روان است اما با جسارتی
مثال زدنی در همه جا حضور دارد تا اعمال و عکس العمل های بازیگران را در
بدن و صورت آنها به نمایش بگذارد.جابجایی بین نماها با ظرافتی مثال زدنی
صورت گرفته است به طوری که بعد از مدتی از زمان فیلم دیگر دنبال وصله و
پینه میان آنها نمی گردید و متوجه می شوید همه چیز در فیلم از جمله حرکات
بازیگران با توجه به حرکت دوربین تنظیم شده است.
اگر
ایرادی از نظر فیلم نامه ای وارد باشد این است که نقش دیگر بازیگران نمایش
تئاتر از جمله مایک و به خصوص لزلی و لورا به جای پر رنگ تر شدن در زمان
نزدیکی به شب اجرای نمایش، کم رنگ تر می شوند. نمایی در فیلم هست که بیشتر
شبیه یک تمهید است و زیاد واقعی نمی نماید: در یکی از میکده های محله
تئاتر، ریگن به منقدسابقا مشهور (لیندزیدانکن) یکی از روزنامه های معروف
قدیمی بر می خورد که تابیتا نام دارد. وقتی ریگن به تابیتا نوشیدنی تعارف
می کند، تابیتا به او می گوید که او یک بازیگر هالیوودیپفکی است و او قصد
دارد نمایشنامهریگن را با تمام توان مورد هجمه قرار دهد. چنین انتقام گیری
هایی در زمان های قدیم تر رایج بوده اما اینکه یک منتقد در چشم بازیگری زل
بزند و چنین چیزی را بگوید بسیار مسخره و تقریبا غیرممکن به نظر می رسد.
امروزه اگر چنین اتفاقی بیفتد بازیگر بی شک به سردبیر هنری روزنامه اطلاع
خواهد داد.
خود
کیتون شاید مدتها چشم انتظار چنین نقشی بوده تا از طریق آن دوباره مقابل
دوربین بازگردد و شهرت خود را بازیابد. اما اینبار قصد دارد خود را به
عنوان یک تئاتری معرفی کند تا بازیگری که باید مدام با لباس های عجیب و
غریب جلوی دوربین قرار می گیرد. او را می توان با حس غرور کاذب، پوست
چروکیده و موهایی که کم پشت شده اند کاملا درک و در نقش ریگن تصور کرد. از
او حسابی انتقاد شده و به خصوص توسط نزدیکانش زیر پا لگد مال شده است و
شاید تنها منبع امید و تنها مشوق او همسر سابقش، سیلویا (ایمیراین) باشد.
کیتون بی توجهی های ریگن به موانعی که می توانند منجر به شکستش شوند را به
خوبی نمایش می دهد و حس غفلت او را به بیننده انتقال می دهد.
نورتون
در نقش پسر بد ماجرا که فردی خودبزرگ بین و حساس است فوق العاده ظاهر شده
است. در میان بازیگران زن، استون سرآمد است و به خصوص در دو نمایی که در
پشت بام تئاتر با همراهی نورتون (که در یک نما آنها بازی شجاعت یا حقیقت را
بازی می کنند) اتفاق می افتند او عالی کار کرده است.گلیفینایکس هم نقش
تهیه کننده و وکیل ریگن را خیلی ساده و سرراست بازی کرده است. مرد پرنده ای
در طی سی روز و تقریبا تماما در محله سنت جیمز فیلم برداری شده است. فیلم
مخاطبان عام را هیجان زده می کند و مخاطبان خاص و حرفه ای هم از دیدن آن
لذت زیادی خواهند برد زیرا این فیلمی است که اصولا قصد دارد به سوی مقصدی
جدید و نو رهسپار شود.
منبع ترجمه نقد: نقد فارسی
هکرهایی که گفته میشود از پشتیبانی کره شمالی برخوردارند، پس از حمله به رایانههای کارکنان شرکت سونی، فیلمنامه «اسپکتر» را ربوده و احتمالاً منتشر کردهاند.
بنابر گزارش سینما باکس به نقل از آنا، تهیهکنندگان فیلمهای جیمز باند اعلام کردند که روز شنبه متوجه شدهاند فیلمنامه «اسپکتر»، فیلم در دست تولید جیمز باند، در میان اطلاعات به سرقت رفته از شرکت سونی قرار دارد. شرکت سونی پخش فیلم «اسپکتر» را که قرار است اواخر پاییز سال آینده به روی پرده برود، بر عهده دارد. عنوان فیلم، «اسپکتر» اشاره به نام یک گروه مخوف تروریستی دارد و گفته میشود در فیلمنامه پیچیده و چند لایه این اثر به قلم جان لوگان چندین چرخش داستانی وجود دارد که به ماهیت این گروه تروریستی و روابط درونی و بیرونی آن مربوط میشود.
«اسپکتر» که بیست و چهارمین فیلم از فرانشیز سینمایی موفق جیمز باند بهشمار میآید، در مرحله فیلمبرداری است و تولید آن با حضور بازیگران اصلی از دوشنبه گذشته در باکینگهامشایر و استودیو پاینوود لندن آغاز شده است. برای این فیلم ۳۰۰ میلیون دلار بودجه درنظر گرفته شده و تاکنون برای اولین سکانسهای فیلمبرداری شده و صحنههای بدلکاری آن که واحد دوم فیلمبرداری در رم برداشت کرده، بالغ بر ۵۰ میلیون یورو ( ۶۲ میلیون دلار دلار) هزینه شده است.
شرکت ایون پروداکشنز از تهیهکنندگان فیلم «اسپکتر» با انتشار بیانیهای هشدار داد که این فیلمنامه تحت قوانین کپیرایت انگلستان قرار دارد و با منتشر کنندگان آن برخوردی شدید صورت خواهد گرفت. در این بیانیه آمده است: «ایون پروداکشنز نگران آن است که اشخاص ثالثی فیلمنامه ربوده شده را دریافت کرده است و ممکن است خواهان انتشار محتویات آن باشند.
سام
مندز کارگردان انگلیسی هالیوود که پیش از این «اسکای فال»، بیستوسومین
فیلم مجموعه جیمزباند را کارگردانی کرده، کارگردان فیلم «اسپکتر» است و
دنیل کریگ مانند سه فیلم قبلی نقش جیمز باند، مأمور ۰۰۷ سازمان امنیت
انگلستان را در آن ایفا میکند. مندز در مراسم رونمایی از نام فیلم «اسپکتر» که
پنجشنبه ۱۳ آذر در باکینگهام شایر و با حضور باربارا بروکولی تهیهکننده و
بازیگران نقشهای اصلی برگزار شد، به حاضران در آن کنفرانس مطبوعاتی گفته
بود: «من خیلی مشتاق بودم که به شما داستان را بگویم، ولی برای اینکه
توضیح بدهم چرا (اینقدر مشتاق بودم)، مجبورم که طرح داستان را به شما
بگویم ولی اجازه این کار را ندارم.»
فرانشیز سینمایی جیمزباند برای شرکت سونی پیکچرز پخش کننده نیز مانند تهیهکنندگان این دیرپاترین مجموعه سینمایی، بسیار پرمنفعت است. «اسکایفال»، فیلم قبلی مجموعه بیش از هر فیلم دیگر جیمزباند فروش داشت و با درآمد ۱.۱ میلیارد دلاری از گیشههای سراسر جهان در سال ۲۰۱۲ توانست در جایگاه نهمین فیلم پر فروش تاریخ سینما تا این زمان قرار بگیرد.
رابرت لاوسن، سخنگوی شرکت سونی با رد گمانهزنیها در مورد اینکه افشای فیلمنامه موجب توقف تولید «اسپکتر» شده است، اعلام کرد: «تولید همچنان در جریان است و بهپیش میرود.»
احتمال میرود که هکرها بهمنظور انتقامجویی در مورد اکران فیلم کمدی «مصاحبه» در مورد ترور رهبر کره شمالی که قرار است با پخش شرکت سونی در روزهای کریسمس روی پرده برود، به رایانههای این شرکت حمله کرده باشند. این هکرها در تاریخ ۲۴ نوامبر شبکه رایانهای شرکت سونی را از کار انداختند و اطلاعاتی را به سرقت بردهاند که تاکنونخسارات مادی و معنوی سنگینی برای آن شرکت بهبار آورده است. اقدام این گروه هکرها که تاکنون هویت آنها کشف نشده است، سنگینترین حمله هکری تاریخ در خاک آمریکا محسوب میشود.
ریدلی اسکات با گفتن این که هریسون فورد می خواهد در قسمت دوم «بلید رانر» (Blade Runner ) حضور داشته باشد، افزود فیلمنامه قسمت دوم این فیلم خیلی خوب نوشته شده است.
بنابر گزارش سینما باکس به نقل از مهر، ریدلی اسکات که فیلم علمی تخیلی کلاسیک «بلید رانر» را در سال ۱۹۸۲ کارگردانی کرده، می گوید فیلمنامه قسمت دوم این فیلم نوشته و آماده کار است و فورد نیز می خواهد حتما در این فیلم بازی کند.
ریدلی اسکات گفت فیلمنامه را برای فورد فرستاده و او گفته که این بهترین فیلمنامهای است که او تاکنون خوانده است.
داستان این فیلم برداشتی آزاد از رمان «آیا آدممصنوعیها خواب گوسفند برقی میبینند؟» نوشتهٔ فیلیپ ک. دیک است. این فیلم علمی-تخیلی با تمرکز بر موضوعی فلسفی ساخته شده است.
در این فیلم دکارد که هریسون فورد نقش او را بازی کرده از طرف نیروهای پلیس کلان-شهر لس آنجلس در سال ۲۰۱۹ ماموریت دارد که انسانهای با ژن مصنوعی (موسوم به رپلیکانت) را که حضورشان بر روی کره زمین ممنوع شده، شناسایی و تعقیب و خطرشان را از جامعه زمینی رفع کند.
اسکات که فیلم «مهاجرت» را اکنون بر پرده ها دارد، گفت منتظر ساخته شدن قسمت دوم «بلید رانر» است.
او همچنین گفته است که به ادامه «پرومتئوس» نیز فکر می کند. او گفته ادامه ین فیلم که در سال ۲۰۱۲ ساخته شد بر رابطه بین الیزات شاو با بازی نادئمی راپیس و دیوید با بازی مایکل فاسبندر تمرکز خواهد کرد.
اسکات در مصاحبه جدیدش گفته است فیلمنامه «پرومتئوس ۲» نوشته شده، اما زمان فیلمبرداری آن مشخص نیست.
فیلم تاریخی «مهاجرت» درباره داستان زندگی حضرت موسی است و در آن بازیگران مطرحی مانند کریستین بیل در نقش حضرت موسی، جان تورتورو در نقش فرعون ستی، سیگورنی ویور در نقش تویا، همسر ستی و جوئل ادگرتون در نقش فرعون رامسس بازی کرده اند.
ریدلی اسکات کارگردان انگلیسی متولد ۱۹۳۷، تا کنون سه بار با فیلم های «گلادیاتور»، «تلما و لوییز» و «سقوط شاهین سیاه» نامزد جایزه اسکار بهترین کارگردانی شده است.
اولین تریلر فیلم ۹۲ دقیقه ای «کیک» (Cake) محصول کشور ایالات متحده آمریکا منتشر شد. این عنوان برای اولین بار در تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۴ در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمده است.
بنابر گزارش سینما باکس ؛
خلاصه داستان : زنی به نام کلر سیمونز (جنیفر آنیستون) با یک مرد که همسرش را از دست داده، رابطه ای مشکوک را آغاز می کند، این درحالی است که او باید با توهم همسر مرده اش نیز مقابله کند …
ژانر : درام
کارگردان : دنیل بارنز
نویسنده : پاتریک توبین
بازیگران :
جنیفر آنیستون ، آنا کندریک ، سم ورتینگتون
تاریخ انتشار : TBA 2015
حجم تریلر : ۱۴mb , 23mb