مهمترین تازهاکران گستردهی این هفته «شاه آرتور: افسانهی شمشیر» (King Arthur: The Legend of the Sword) است که ظاهرا قرار است به یکی از بزرگترین شکستهای باکس آفیس تابستان امسال تبدیل شود. این فیلم که با بودجهی بسیار بالایی ساخته شده و قرار بود به آغازکنندهی مجموعه جدیدی برای کمپانی برادران وارنر تبدیل شود، بعد از تاخیرهای متعددش، تغییر عنوانش و نقدهای نه چندان خوبی که دریافت کرده، اکرانش را با ۱۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار در امریکای شمالی آغاز کرد، که به معنی فروش نهایی حدود ۴۰ میلیون دلاری آن در گیشهی خانگی خواهد بود. تحلیلگران پیشبینی میکردند که فیلم کارش را با چیزی دور و اطرافِ ۲۳ تا ۲۵ میلیون دلار شروع کند و حتی این پیشبینیها هم با توجه به پول هنگفتی که خرج فیلم شده، هشداردهنده بودند. فعلا تمام نظرها به سمت عملکرد بینالمللی فیلم برای بازگرداندنِ سرمایهاش جلب شدهاند، اما با توجه به ۲۹ میلیون دلاری که این فیلم از اکران در ۵۱ بازار کسب کرده است و با توجه به افتتاحیهی جهانی فیلم که به زور از ۴۴ میلیون دلار فراتر میرود، به نظر میرسد انقلاب شاه آرتور هنوز شروع نشده، سرکوب شده است. خلاصه «افسانهی شمشیر» یکی دیگر از فیلمهای فانتزی اخیرِ برادران وارنر است که آنطور که انتظار میرفت مورد استقبال قرار نگرفته است. از «گرین لنترن» (۲۱۶ میلیون از بودجهی ۲۰۰ میلیونی) و «جک غولکش» (۱۹۷ میلیون از بودجهی ۱۹۵ میلیونی) گرفته تا «پن» (۱۲۸ میلیون از بودجهی ۱۵۰ میلیونی) و «افسانهی تارزان» (۳۵۶ میلیون در دنیا از بودجهی ۱۸۰ میلیونی).
در مقایسه باید به «بتمن آغاز میکند» (Batman Begins) اشاره کرد که در خیلی از جهات وضعیتی شبیه به «افسانهی شمشیر» داشت. آن فیلم هم داستان ریشهای کاراکتری بود که مخاطبان قبلا اسمش را شنیده بودند، اما علاقهی زیادی به دیدن او در قالب یک داستان ریشهای دیگر بر پردهی سینما نداشتند. چنین چیزی را میتوان دربارهی سوپرمن هم گفت، اما از آنجایی که «مرد پولادین» (Man of Steel) اکرانش را با ۱۲۸ میلیون دلار آغاز کرد و ۶۶۸ میلیون دلار در دنیا فروخت، پس میتوان گفت مردم واقعا دنبال یک فیلم سوپرمنی بودند. مثال بهتر فیلمهای «شرلوک هولمز» خودِ گای ریچی هستند که هر دو با بودجههایی کمتر از ۱۲۵ میلیون دلار، ۵۰۰ میلیون دلار در سراسر دنیا فروختند. قابلذکر است که آن فیلمها نه تنها داستان ریشهای شرلوک هولمز نبودند، بلکه از ستارهای مثل رابرت داونی جونیور بهره میبردند. اگر سه هفتهی دیگر «واندر وومن» (Wonder Woman) افتتاحیهی خوبی داشته باشد و احتمالا همینطور هم خواهد بود، فقط به خاطر این است که مردم دوست داشتهاند فیلمی دربارهی واندر وومن ببینند و کاری به ساختار داستانیاش هم نداشتهاند.
روی هم رفته به نظر میرسد یکی از دلایل عدم استقبال از «افسانهی شمشیر» این است که اکثر مردم بارها داستان شاه آرتور را شنیدهاند و با وجود تمام تغییر و تحولهای فرمی که گای ریچی در آن ایجاد کرده، علاقهای به آن نداشتهاند. شاید اگر با فیلمی طرفیم بودیم که به بعد از رسیدن آرتور به پادشاهی و در دورانی که همهی شوالیههای میزگرد تشکیل شده بودند اتفاق میافتاد، ماجرا فرق میکرد. هماکنون معلوم نیست خرج ساخت «شاه آرتور» با تمام فیلمبرداریهای دوبارهی فراوانش چقدر در آمده است، اما میدانیم که در گزارشهای اولیه رقم ۱۷۵ میلیون دلار اعلام شده بود که رقم بسیار زیادی برای آیپی مثل این محسوب میشود که سابقهی درخشانی هم در باکس آفیس نداشته است. «اولین شوالیه» (First Knight) با کسب ۳۷ میلیون دلار در خانه و ۱۲۷ میلیون دلار در دنیا از بودجهی ۷۵ میلیونیاش، به ناامیدی بزرگی در تابستان ۱۹۹۵ تبدیل شد. انیمیشن «جستجو برای کملوت» (Quest For Camelot) با کسب ۲۲ میلیون دلار از بودجهی ۴۰ میلیونیاش شکست سختی خورد. «شاه آرتور» به کارگردانی آنتوان فوکوآ در سال ۲۰۰۴ با کسب ۲۰۳ میلیون دلار در دنیا از بودجهای ۱۲۰ میلیونی موفق ظاهر نشد. تنها فیلم شاه آرتوری موفق به سال ۱۹۸۱ و انیمیشن «اکسکالیبور» (Excalibur) برمیگردد که با بودجهی ۱۱ میلیونیاش، ۳۴ میلیون دلار در خانه فروخت.
از دیگر دلایل شکست «افسانهی شمشیر» میتوان به عدم داشتن قدرت ستارهای (طرفداران چارلی هانوم باید بدانند که او ستارهی سینمایی نیست) و نقدهای قوی اشاره کرد. این در حالی است که این فیلم در دنیایی عرضه شده که اکشنهای قرون وسطایی فانتزی به لطف سریالهای خوشساختی مثل «بازی تاج و تخت» و «وایکینگها» در تلویزیون به وفور یافت میشوند، پس «افسانهی شمشیر» هیچ ویژگی منحصربهفردی نداشت. فقط به خاطر اینکه یک زمانی مردم به سفر آغازینِ بتمن اهمیت دادند، به این معنی نیست که فیلمِ داستان ریشهای هر کاراکتری که کمی معروف است باید ساخته شود. احتمالا «افسانهی شمشیر» قرار نیست با چندین و چند دنبالهی مختلف ادامه پیدا کند. اگر برادران وارنر به جای برنامهریزی دنبالهها، تمرکزش را روی عرضهی یک فیلم خوب میگذاشت و بعد از جلب نظر مردم به دنبالهها فکر میکرد، مطمئنا نتیجه خیلی بهتری میگرفت.
دومین تازهاکران مهم هفته «ربودهشدگان» (Snatched)، کمدی امی شومر و گلدی هان است که در آخرهفتهی روز مادر اکرانش را امیدوارکننده آغاز کرد. این فیلم که با ۴۲ میلیون دلار بودجه تهیه شده و اکثرا نقدهای متوسط و رو به ضعیفی دریافت کرده، کارش را با رقم قابلقبول ۱۷ و نیم میلیون دلار کلید زد. این افتتاحیه تقریبا نصف ۳۰ میلیون دلاری است که «دربوداغان» (Trainwrech)، کمدی قبلی امی شومر در آخرهفتهاش افتتاحیهاش به دست آورده بود. اما از قبل هم انتظار میرفت که «ربودهشدگان» به عنوان یک پروژهی جمعوجورتر توانایی تکرار چنین رقم بزرگی را ندارد. «دربوداغان» فیلمی به کارگردانی جاد آپاتوی مشهور بود که از سروصدایی که امی شومر به عنوان کمدین زن جدید دورانش به راه انداخته بود بهره میبرد و یونیورسال هم با آن فیلم به عنوان یک رویداد سینمایی تمامعیار رفتار کرد. اما «ربودهشدگان» با چنین رفتاری از سوی فاکس روبهرو نشده است. البته منظورم شکایت کردن نیست. بالاخره میتوان درک کرد که در حال حاضر اولویت فاکس Alien: Covenant «بیگانه: کاوننت» است و بس. این در حالی است که اکثر سروصدای رسانهای پیرامون «ربودهشدگان» مربوط به بازگشت گلدی هان به سینما از زمان The Banger Sisters در سال ۲۰۰۲ میچرخید و البته داستان فیلم هم که دربارهی ربوده شدنِ مادر و دختری در آمریکای جنوبی است، چندان جدید هم نیست که به هیجان مردم کمک کند. خبر خوب برای «ربودهشدگان» این است که سابقه نشان میدهد که فیلمهای زنمحور یا فیلمهایی با هدف جذب مخاطبان زن، در هفتهی دوم تابستان معمولا اکرانهای پرباری دارند. بنابراین میتوان براساس افتتاحیهی ۱۷ و نیم میلیونی این فیلم، درآمد خانگی نهایی ۴۸ تا ۶۱ میلیونیاش را پیشبینی کرد.
در زمینهی اکرانهای محدود فیلم Lowriders را داریم که در ۲۹۵ سینما روی پرده رفت. این ملودرام خانوادگی رقم خیلی خوب ۲ میلیون و ۴۱۳ هزار دلار را به عنوان افتتاحیه کسب کرد و به این ترتیب بعد از «تردرستی» (Sleight) که یکی دیگر از اکرانهای استودیوی بلامهواس تیلت (BH Tilt) است، به بُرد دیگری برای این استودیو بدل شد. دومین اکران محدود هفته هم «دیوار» (The Wall)، محصول آمازون است که کارش را در ۵۴۱ سالن سینما آغاز کرد. این فیلم که توسط داگ لایمن ساخته شده، نقدهای نسبتا خوبی دریافت کرده و به دو سرباز آمریکایی (آرون تیلور-جانسون و جان سینا) میپردازد که توسط تکتیراندازی مورد هدف قرار میگیرند. «دیوار» ۸۹۱ هزار و ۵۹۰ دلار فروخت. ناگفته نماند که محصولات سینمایی آمازون معمولا بهطور تشریفاتی در سینماها اکران میشوند. چون سرنوشت اصلی آنها قرار گرفتن روی سرویس آمازون پرایم است. آخرین اکران محدود این آخرهفته هم «پاریس میتونه صبر کنه» (Paris Can Wait) است. این کمدی رومانتیک که داستانش حول و حوش آشپزی و غذاهای رنگارنگ میچرخد توسط سونی پیکچرز کلاسیکس در چهار سینما اکران شد و ۱۰۱ هزار و ۸۲۵ دلار به دست آورد. رقم فوقالعادهای که با توجه به نقدهای نسبتا مثبت فیلم به این معنی است که سالنهای فیلم در هفتههای پیشرو افزایش پیدا خواهند کرد.
King Arthur: The Legend of the Sword
داستان آشنای پسری که حق پادشاهیاش را از او سلب میکنند. آرتور کودکیاش را در تقلا و سگدو زدن برای زنده ماندن در کوچهپسکوچهها سپری میکند و در نهایت وقتی شمشیر را از درون سنگ بیرون میکشد، مجبور است میراث واقعیاش را قبول کرده و برای به دست آوردن آن به جنگ برود و در این میان یک سری نبردهای قرون وسطایی با شمشیرهای جادویی را برای ما فراهم کند. گای ریچی که قبلا چشمانداز تیره و تاریک و خشونتبارش را به آیپی مشهوری مثل «شرلوک هولمز» آورده بود، حالا با این فیلم قصد داشته تا دیوانگی تیره و تاریک و تند و سریعش را با افسانهی «شاه آرتور» ترکیب کند. نتیجه فیلمی است که یک لحظه با تعقیب و گریزها و شمشیربازیهای صدمثانیهای در کوچهپسکوچهها آدم را یاد نسخهی قرون وسطایی سری «بورن» میاندازد و لحظهای بعد با ظاهر شدن چندتا فیل غولپیکر در حد «ارباب حلقهها» فانتزی میشود و لحظهای بعد با دادن قدرتهای فرابشری به شاه آرتور، ناخنکی هم به فیلمهای ابرقهرمانی میزند.
جیمز براردینلی از ریلویوز که سه ستاره به فیلم داده مینویسد: «اینکه آرتور از لحاظ تاریخی واقعیت دارد یا نه، مثل دیگر آثار ادبی، تلویزیونی و سینمایی که به این افسانه پرداختهاند، برای ریچی هم اهمیت ندارد. این فیلمساز با "افسانهی شمشیر" چیزی را اقتباس یا بازسازی نمیکند. بلکه این فیلم داستان ریشهای آرتور از نگاه ریچی است و هرچه نباشد، هیجانانگیز و درگیرکننده است... فرم فیلمسازی ریچی در همهجای فیلم مشهود است. بخشهای توضیحی تا آنجا که امکان داشته برای در حرکت نگه داشتن داستان حذف شدهاند. ضربآهنگ نفسگیر است و حتی وقتی که اتفاق زیادی نمیافتد، ریچی از تمام ترفندهایی که بلد است استفاده میکند تا حس بیقراری تماشاگران را حفظ کند». ریچارد روپر از شیکاگو سانتایمز که فیلم را کم و بیش دوست داشته مینویسد: «"شاه آرتور: افسانهی شمشیر" در بهترین لحظاتش تند و هوشمندانه و هیجانآور است و در ضعیفترین صحنههایش، با هیولاهای مسخره و لحظاتی که بهطرز ناخواستهای خندهدار هستند، همچون یک بیمووی پرهیاهو مینماید». امتیاز متاکریتیک این فیلم ۴۱ است.
Snatched
جاناتان لوین، نویسنده و کارگردانی است که در دههی گذشته شهرت قابلتوجهای به عنوان تهیهکنندهی کمدیهای استودیویی که نظر عموم مردم را جلب میکردند به دست آورد. فیلمهایی نظیر «۵۰/۵۰» (50/50) و کمدی رومانتیک زامبیمحور «بدنهای گرم» (Warm Bodies) به او اجازه دادند تا استعدادهای فیلمسازیاش را در پشت دوربین به نمایش بگذارد. تا اینکه در نهایت با ساخت فیلم کریسمسی «شب قبل» (The Night Before) در سال ۲۰۱۵، بزرگترین فیلم بلندش را ساخت. این در حالی است که اِمی شومر هم خودش را با سریال «درون امی شومر» (Inside Amy Schumer) به عنوان استندآپ کمدین، بازیگر، نویسنده و تهیهکنندهای ثابت کرده است که باید جدی گرفته شود و قبلا با فیلم «دربوداغان» (Trainwreck) هم خوش درخشید. حالا شومر و لوین با هم در «ربودهشدگان» که یک ماجراجویی مادری-دختری هست همکاری کردهاند. داستان دربارهی دختر رویاپردازی به اسم امیلی میدلتون (امی شومر) است که نامزد غیررسمیاش او را در آستانهی تعطیلاتِ مورد انتظارش قال میگذارد و در نتیجه او مادر بسیار بااحتیاطش لیندا (گلدی هان) را متقاعد میکند تا با او در این تعطیلات همراه شود و این آغازی است بر جنگ و جدلهای این مادر و دختر برای کنار گذاشتن تفاوتهایشان و بیرون آمدن از جنگلی که در آن گم شدهاند.
جیمز براردینلی از ریلویوز که سه ستاره به فیلم داده در یادداشتش میآورد: «"ربودهشده" از یک نظر کمی شبیه به روتین استندآپ کمدیهای امی شومر است: بعضیوقتها تند و تیز و قالبا خندهدار که هر از گاهی با شوخیهایی که تخت از آب در میآیند ضربهی منفی میخورند. برخلاف "دربوداغان" که شامل فیلمنامهی قوی و فرصتی برای شومر جهت نمایش قابلیتهای بازیگریاش بود، "ربودهشدگان" بیشتر یک اکشن/کمدی سرراست (با تاکیید روی دومی) است که بیشتر از خلق شخصیتهای قابلباور و پرداختشده، به خنداندن تماشاگران علاقه دارد». منتقد سن فرانسیسکو کرانیکل که فیلم را دوست دارد مینویسد: «نکتهی عالی شومر در اینجا این است که او حاضر است تهوعآور باشد، اما تهوعآوری از نوع انسانیاش. او چیزی خارج از چارچوب زندگی معمول را نشان نمیدهد. فقط بخشهایی از رندگی واقعی را به نمایش میگذارد که انتظار دیدنشان را، مخصوصا از یک زن ندارید. پس حتی وقتی او بامزه و شوکهکننده ظاهر میشود، تجربهای که ارائه میکند مفید یا آموزنده احساس میشود. صداقت و حقیقت چیزی است که دیدنشان حتی به مقدار کم هم همیشه پسندیده است». امتیاز متاکریتیک این فیلم ۴۶ است.
آگهی دیوار - پایان نامه مدیریت - دیزل ژنراتور - کناف کیست
بازیگر مشهور هالیوودی اسپانیاییالاصل بازیگر فیلم بعدی اصغر فرهادی خواهد بود که قرار است در اسپانیا فیلمبرداری شود.
بنابر گزارش سینما باکس به نقل از هنرآنلاین، هنور نامی برای فیلم بعدی اصغر فرهادی، کارگردان برنده جایزه اسکار سینمای ایران، انتخاب نشده؛ اما بازی پنهلوپه کروز در این فیلم قطعی است.
پدرو آلمودوار، کارگردان و تهیهکننده اسپانیایی، در ساخت این فیلم با فرهادی همکاری می کند.
اصغر فرهادی علت انتخاب این بازیگر را چنین توضیح داد: همیشه بازی او را دوست داشتم، مخصوصاً در فیلمهای اسپانیاییاش مثل “وولور”، ساخته پدرو آلمودوار. همان یکسال پیش که با هم درباره داستانی که برای ساختن در نظر داشتم صحبت کردیم، از شوق و اشتیاقی که در او دیدم مطمئن شدم برای این نقش انتخاب درستی است. بعدتر با خلق و خو و روحیات شخصی، انگیزه بالا و عشقی که به کارش دارد مطمئنتر شدم او همان کسی است که باید این نقش را بازی کند. در این یک سال با هر دیدار این اطمینان در من بیشتر شد.
پنهلوپه کروز نیز درباره همکاری خود با فرهادی طی گفتوگویی با رسانههای اسپانیایی چنین پاسخ داد: اصغر، یکسال پیش داستان فیلم بعدی خود را برایم تعریف کرد و من بدون خواندن فیلمنامه، به او گفتم که در این فیلم بازی میکنم. چون به نظرم او کارگردانی فوقالعاده است. داستان فیلم بسیار قدرتمند است و من خیلی دوست دارم آن نقش را بازی کنم. هنوز نام فیلم مشخص نشده و فرهادی در حال کارکردن روی مراحل پایانی فیلمنامه آن است.
پنهلوپه کروز، بازیگر اسپانیایی برنده اسکار، در فیلمهایی همچون “ویکی کریستینا بارسلونا”، “دزدان دریایی کاراییب”، “به رم، با عشق” و… بازی کرده است و برای بازی در فیلم “ویکی کریستینا بارسلونا”، بهکارگردانی وودی آلن، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را دریافت کرد.
پروژه بینالمللی اصغر فرهادی، اکتبر سال آینده میلادی در اسپانیا کلید خواهد خورد. این فیلم محصول مشترک کشورهای فرانسه و اسپانیاست. این نویسنده و کارگردان برنده اسکار، نگارش فیلمنامه جدید خود را در سال گذشته به پایان رسانده و طبق برنامهریزیهای صورتگرفته، قصد دارد مهرماه سال ۱۳۹۵ (اکتبر ۲۰۱۶) آن را در اسپانیا کلید بزند.
الکساندر مالهگی مدیر کمپانی فرانسوی “ممنتو” که تهیهکننده فیلم “گذشته” فرهادی نیز بوده، بههمراه پدرو آلمودوار فیلمساز شهیر اسپانیایی، بهطور مشترک فیلم جدید این کارگردان ایرانی را تهیه خواهند کرد. آلمادوار و فرهادی در سال ۲۰۱۲ رقیب یکدیگر برای کسب جایزه گلدنگلوب بودند که درنهایت این جایزه نصیب فرهادی شد.
آلمودوار، کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده اسپانیایی است که فیلمهای “همهچیز درباره مادرم” (۱۹۹۹) و “با او حرف بزن” (۲۰۰۲) ازجمله معروفترین آثارش بهشمار میروند و با فیلم “همهچیز درباره مادرم”، جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را بهدست آورده است.
او بههمراه برادرش، آگوستین آلمودوار، کمپانی ساخت فیلمی با عنوان آل دسئو را تأسیس کردهاند که یکی از پروژههای سینمایی آن تهیهکنندگی فیلم فرهادی در سال آینده است. بازیگران این فیلم از میان هنرپیشگان آمریکایی و اسپانیایی انتخاب شدهاند. قصه فیلم نیز به زبان انگلیسی و اسپانیولی روایت خواهد شد. البته به نظر میرسد اکثر عوامل غیرایرانی باشند که برخی قطعی شدهاند و برخی دیگر در زمان پیشتولید که سال آینده است انتخاب خواهند شد.
پدرو آلمودوار اخیراً طبق اظهارنظری درباره همکاریاش با فرهادی گفته بود: یکی از روزها اصغر فرهادی به دیدن ما آمد. ما قبل از آن در سال ٢٠١١ از نظر نامزدشدن در جوایز بینالمللی با هم سهیم بودیم و در بسیاری از موارد در یک فهرست قرار داشتیم. شرکت سونیکلاسیک نیز اقدام به توزیع فیلمهایمان کرد. آن سال فیلم “جدایی نادر از سیمین” یکی از مهمترینهای جایزه گلدنگلوب بود. این اتفاقها باعث شد دوستی ما پیوند بخورد. فرهادی نوشتن پروژه بعدی خود را به پایان برده است و داستان این فیلم در اسپانیا اتفاق میافتد. او به محل فیلمبرداری ما آمد تا در مورد فیلم صحبت کند. من یکی از بزرگترین تحسینکنندگان سینمای فرهادی هستم. او یکی از معدود نویسندگان معاصر است که هنوز حرفهایی برای گفتن درباره روابط خانوادگی دارد.
فیلمهای اصغر فرهادی حول محور روابط آدمها و خانواده میچرخند. این کارگردان سینما در بخش دیگر گفتوگویش با “شرق” درباره اهمیت پرداختن به روابط زن و مرد در چارچوب خانواده در فیلمهایش چنین گفت: بیش از اینکه رابطه زن و مرد اهمیت داشته باشد، نفس رابطه است که اهمیت دارد فارغ از جنسیت. با وجود برداشتهای متفاوت و مختلفی که از شخصیتهای زن یا مرد در این فیلمها شده، من کمتر علاقه و اصراری به خطکشی و دستهبندی جنسیتی شخصیتها دارم. اعتقاد ندارم که در این فیلمها زنها، تنهاوتنها بهدلیل زنبودنشان صاحب یک ویژگی اثباتشده مشترکاند یا مردها نیز بهخاطر مردبودنشان در یک دسته واحد قرار میگیرند. شاید بشود شباهتهایی میان زنان و شباهتهایی بین مردها در این فیلمها پیدا کرد اما این شباهتها فقط برآمده از جنسیت کاراکترها نیستند. بههرحال، کهنترین و قدیمیترین رابطه بشری، رابطه زن و مرد است. رابطه پیچیده و پرتناقضی که با همه قدمتش در همهجای جهان مسائل و مشکلاتش همچنان تازه است. اما اینکه چرا ارتباط میان انسانها در بستر خانواده مورد بررسی قرار میگیرد، دلایل مختلفی دارد. اولین و سادهترین دلیل الزامی است که قصهها به وجود میآورند. من پیش از نوشتن داستانهایم تصمیم نمیگیرم که فلان تم یا موضوع را در بستر یک خانواده و با کمک یک داستان مطرح کنم. آغاز همهچیز داستان است. طی شکلگرفتن داستان این موضوعات و پرداختها رنگ میگیرند و برجسته میشوند اما دلیل دوم که در جای دیگری هم به آن اشاره کردهام این است که به نظرم موضوع ارتباط بین آدمها مخصوصاً در واحد کوچکی مثل خانواده در همه فرهنگها و جغرافیاها بین همه انسانها دغدغه مشترکی است. درواقع تماشاگر با این نوع داستان پیشاپیش یک قدم به فیلم شما نزدیک شده چون فیلم نیز درباره این دغدغه مشترک بحث و سؤال ایجاد میکند. از سوی دیگر “خانواده نمونه” یک “جامعه کوچک” است و یک مثال از جامعه بزرگتر. این جامعه کوچک، بسیار غنی و حاصلخیز برای داستانسازی است. در آن زن، مرد، کودک، نوجوان و بزرگسال وجود دارد، عشق، نفرت، تردید و همه تمهایی که در یک اجتماع بزرگ قابللمساند اینجا نیز امکان طرح و بررسی را دارند.
شنیدهها حاکی از آن است که اصغر فرهادی قصد دارد قبل از آغاز پروژه اسپانیایی خود، امسال در ایران فیلمی را مقابل دوربین ببرد. او اینروزها در حال صحبت با عوامل پشت دوربین فیلم ایرانی خود است. “گذشته” نخستین فیلمی بود که فرهادی در خارج از مرزهای ایران و با تهیهکنندگی شرکتی فرانسوی ساخت. این فیلم در جشنوارههای متعدد خارجی به نمایش درآمد و نامزد جوایز گلدنگلوب و سزار شد و جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره کن را از آن “برنیس بژو”، بازیگر نقش اول زن فیلم، کرد. “گذشته” در فرانسه نزدیک به یک میلیون نفر تماشاگر داشت. “جدایی نادر از سیمین”، ساخته فرهادی، برای نخستینبار جوایزی چون اسکار و گلدنگلوب را برای سینمای ایران به ارمغان آورد.
سقف کاذب - انجام پایان نامه مدیریت - لوله پلی اتیلن - ساخت سوله
در پی انتشار اخباری مبنی بر خروج اجباری بروس ویلیس از پروژه جدید وودی آلن، استیو کارل به سرعت به عنوان جایگزین او انتخاب شد.
بنابر گزارش سینما باکس به نقل از هنرآنلاین، استیو کارل در فیلم وودی آلن با بلیک لایولی، پارکر پوسی، کریستن استوارت، جسی آیزنبرگ، جینی برلین، کوری استول، کن استوت، آنا کمپ، استفن کانکن، ساری لنیک و پل اشنایدر همبازی میشود. آلن فیلم را از روی فیلمنامهای نوشته خودش میسازد.
نام فیلم آلن هنوز مشخص نیست و فیلم هنوز پخشکننده ندارد. مانند تعدادی از فیلمهای قبلی آلن، شرکت سونی کلسیکس بخت زیادی برای به عهده گرفتن این مسئولیت دارد.
بروس ویلیس هفته پیش سر صحنه فیلم وودی آلن حضور داشت
مثل همیشه، داستان فیلم هنوز اعلام نشده است و این در حالی است که پروژه در حال فیلمبرداری است. گزارشهای اولیه حاکی از آن بود که بروس ویلیس به خاطر تعهدی که نسبت به پروژه “Misery” در برادوی داشت، ناچار به ترک پروژه جدید آلن شده است. با این حال خروج او از این کار عجیب است، چرا که هفته پیش عکسهایی از حضور او در صحنه تولید این فیلم منتشر شد.
تاریخ اکران فیلم آلن هنوز مشخص نیست. او در این پروژه سینمایی بار دیگر با لتی آرانسن، استفن تننبام و ادوارد والسن تهیهکنندگان همیشگی خود همکاری خواهد کرد.
وودی آلن و بروس ویلیس
آلن و کارل پیش از این در سال ۲۰۰۴ در فیلم “ملیندا و ملیندا” با هم کار کردند. کارل درام “Freeheld” با بازی جولین مور، مایکل شانون و آلن پیج و درام “The Big Short” با بازی براد پیت، کریستین بیل و رایان گاسلینگ را در مرحله پس از تولید دارد. او سال گذشته برای فیلم “شکارچی روباه” نامزد اسکار بهترین بازیگر مرد شد.
سقف کاذب کناف - پایان نامه حسابداری - لوله پلی اتیلن - اسکلت فلزی - نئوپرن
هشتمین پوستر فیلم «مردی از یو.ان.سی.ال.ای.» (The Man from U.N.C.L.E.) به کارگردانی گای ریچی منتشر شد.